کتابخانه عمومی امام جعفر صادق(ع) میغان

کتابخانه عمومی امام جعفر صادق(ع) میغان

عملکرد و معرفی کتابخانه میغان از توابع شهرستان شاهرود
کتابخانه عمومی امام جعفر صادق(ع) میغان

کتابخانه عمومی امام جعفر صادق(ع) میغان

عملکرد و معرفی کتابخانه میغان از توابع شهرستان شاهرود

جهت اطلاع

دوستان عزیز:

ما هم به وب قبلی مهاجرت کردیم

http://ketabkademigan.blogfa.com

جک جنگلی

(جک جنگلی) اثر جان کریستوفر نویسنده معروف داستانهای تخیلی نوجوانان 

در این کتاب مقایسه زندگی شهری و جنگلی ، آزادی و انسان دوستی ،امید ،خیانت،... بچشم میخورد. کلایو اندرسن قهرمان داستان پسر نوجوان یکی ازکله گنده های لندن است با دسیسه ای که برایش چیده شده تبعید میشود به جزیره ،که مثلا اصلاح و تربیت شود. در آنجا زندگی سختی برای بچه هایی که اونجا هستند در نظر گرفته شده...

با دو تن از دوستانش با قایق فرار کرده و به جزیره ای که در آن جنگل نشینان قانون شکن زندگی میکنن وارد میشوند و زندگی جدیدی را آغاز میکنن ... 

فکر میکردم کلایو بعد از فرار از جزیره تبعید به جایی فرار میکنه که باید تنها زندگی کنه و خودش جک جنگلی بشه مثل کارتون خانواده  دکتر ارنست که مثل انسان های اولیه زندگی میکردن .(یاد کودکی مان بخیر)  که اینطور نمیشه ،یعنی نمیشه  حدس زد                                                                                                                                                                                                                                                                       /wp-content/uploads/2014/06/ekv8hzourk.jpg 

کلایو با امید به اینکه پدرش هر لحظه ممکن است بیاید و نجاتش بدهد سختیها را تحمل میکند.

هیجانات شگفتی به خواننده دست می دهد مثل زمان روبرو شدن با جک جنگی ، زمانی که از دره آزمایش می خواهند رد بشوند...

قشنگ ترین قسمت داستان بنظرم زمانی است که کلایو نزد بهترین دوست پدرش می رود و متوجه دسیسه چینی وخیانت بهترین دوستشان میشود. خواننده پایان دیگری در ذهن می پرورد. که غافلگیر میشود. 

جابجایی مردم با بالن هم جالب بود .

والدین کلایو در داستان مشخص نشد چه برسرشان آمد.


تشکر از حوصله و صبر شما. منتظر نظرات و انتقادات شما عزیزان

حسین وارث آدم

حسین وارث آدم: یکی از اثرات معلم شهید دکتر علی شریعتی است.شامل 8 بخش: حسین وارث ادم ، ثار، شهادت ، پس از شهادت، بحثی راجع به شهید،بینش تاریخی شیعه،انتظار مذهب اعتراض،ضمیمه ها 

بخش حسین وارث آدم شامل مقدمه ، متن و پاورقیهاست که در عاشورای سال 49 نگاشته شده است.

بخش شهادت:شامل کتابی که قبلا با نام شهادت در دسترس بوده باضافه سخنرانی معلم شهید در سال 50

از کتاب: شب عاشورا بود،عاشورای سال 49  نشستم تا تنها سوگواری کنم روضه ای برای دل خویش نوشتم تفسیری بر زیارت <<وارث>> وراثت آدم تا حسین،وراثت آدم تا یزید!تمامی تاریخ در دوسوی فرات،از اعماق زمین برشوریدند و پیش چشمم نمایان شدند، همه جلادان، همه شهیدان! محشر تاریخ

تا ناگهان پیش چشمم را پرده ای از خون گرفت،گویی به چشم می دیدم که ناگهان مهم چیز غیب شد و آنچه هست صحرایی است به پهنای تمامی هستی!صحرایی پوشیده شده از خون،و...


کتاب حاضر بینشی است به دو جریان سپید و سیاه ،حق و باطل با استمداد از زندگی امام حسین(ع) بعنوان وارث آدم. (کتاب سختی بود)

Image result for ‫حسین وارث آدم‬‎

به یاد 175 شهید غواص

چند روز پیش تلویزیون لحظه های تفحص این شهدا رو نشون میداد .فکر میکردم خانوادهاشون چطور دارن نگاه میکنن. آرزو میکردم مادر شهید نگاه نکنه خدا کنه این شهیدان مادر نداشته باشن.

داشتم اخبار شهدای غواص رو دنبال میکردم این مطلب خیلی به دلم نشست:

پس از واکنشهای متعدد نسبت به بازگشت پیکرهای مطهر ١٧۵ غواص شهید در عملیات کربلای ۴ رضا صیادی سردبیر هفته نامه همشهری آیه در این ماهنامه نوشت : نمی‌دانم دستانتان را از پشت بسته بودند یا از روبه‌رو ولی حتما خیلی وقت گذاشتند که یکی یکی دستانتان را به هم ببندند و دورش طناب بکشند. نمی‌دانم آنها چند نفر بودند که شما ١٧۵ نفر را به دام انداختند. نمی‌دانم چه گودال عظیمی حفر کردند تا ١٧۵ سرباز را داخلش بیندازند. نمی‌دانم نشسته بودید یا ایستاده، نمی‌دانم یکی یکی داخل گودال پرتتان کردند یا گروهی اصلا چه می‌دانم که در آن روز، شاید هم شب چه آمد بر سر شما. نمی‌دانم در آن روزهای زمستانی سال ۶۵ با چه نقشه‌ای غافلگیرتان کردند. نمی‌دانم آن فرمانده سنگدل، چطور دلش آمد به چشم‌های معصوم شما نگاه کند و چنین برنامه‌ای برای کشتن‌تان بریزد.نمی‌دانم لحظه‌های آخر که نمی‌توانستید دست‌های هم را بگیرید و خداحافظی کنید، چه حرف‌هایی بین‌تان رد و بدل شد. چه قرارهایی با هم گذاشتید. اصلا چه شوخی‌هایی با هم کردید ولی کاش دستانتان باز بود تا قبل از آن مرگ گروهی، سیر یکدیگر را در آغوش می‌کشیدید.نمی‌دانم وقتی داخل گودال روی هم افتاده و منتظر بودید تا سیل خاک رویتان آوار شود، زیر لب چه ذکری می‌گفتید. حتما به تأسی از اربابتان در گودال قتلگاه «لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین» روی لب‌هایتان بود. یا شاید هم ساده‌تر، احتمالا یکی از شما ۱۷۵ نفر فریاد زده: «برادرها! وعده ما کربلا» و بعد همه با هم ‌فریاد زده‌اید: یا حسین… حتم دارم دل آن سرباز بعثی که پشت لودر نشسته بود تا خاک رویتان بریزد، با شنیدن این یا حسین‌ها‌ لرزید اما به روی خودش نیاورد.حتم دارم وقتی چشم آن سرباز عراقی به چشم آن نوجوان افتاد که گوشه گودال سرش را به‌سوی آسمان گرفته بود و یا زهرا می‌گفت، دلش لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتم دارم وقتی آن گودال بزرگ پرشد و صدای فریادهایتان خاموش شد، دل آن فرمانده لعنتی لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتی سیگارهای مکرر هم نتوانست تصویر چهره‌های معصوم شما در آن لحظه‌های پایانی را از خاطره‌اش محو کند.حتم دارم اگر‌ آن فرمانده زنده باشد، هنوز هم چهره‌های شما را خوب به‌خاطر دارد، با جزئیات. حتم دارم هنوز هم از شما می‌ترسد؛ حتی با همان دست‌های بسته. حتم دارم هنوز صلابت نگاه شما کابوس روز و شبش باشد.چشمان نگرانتان از روزی که این خبر را شنیدم مقابل چشمانم ایستاده و خیره خیره نگاهم می‌کند. دوست دارم زندگینامه یک یک شما را بخوانم. تعدادتان آنقدر زیاد است که بین‌تان از هر گروه و دسته‌ای وجود داشته باشد؛ از مجرد و عاشق گرفته تا کاسب و هنرمند و زن و بچه‌دار. فقط با خودم آرزو می‌کنم ای کاش دستانتان باز بود که قبل از آن مرگ گروهی، با دو انگشت‌تان علامت پیروزی نشان می‌دادید.راستش را بخواهید این روزها دلم عجیب شور غرور شما را می‌زند. برای تکاوران سخت است که دستانشان را مقابل دشمن بگیرند که طناب‌پیچش کنند. بارها شنیده‌ایم که غواص‌ها از آماده‌ترین نیروهای رزمی هستند. بازوان و سینه‌های ستبر شما از همین لباس‌های‌های چسبیده غواصی پیداست. بعثی‌ها همین غرور را نشانه گرفته بودند وگرنه در چند دقیقه همه شما را تیرباران می‌کردند و خلاص.غرور شما اما زیر آن خاک‌ها دفن نشد. مثل یک نامه پستی از همان گودال ارسال شد برای ما. برای ما که درس مقاومت را از شما آموختیم و قسم خورده‌ایم که مثل خودتان تا لحظه آخر مقابل دشمن کرنش نکنیم. غرور شما به ما رسیده تا دلمان از عربده‌های تو‌خالی این و آن نلرزد. شما با دست‌های بسته مقاومت کردید. حتم داشته باشید که ما دستان بازمان را مقابل دشمن دراز نخواهیم کرد. شما هم دعا کنید برایمان.

 دعای شما۱۷۵نفربرگشت نمی‌خورد؛ این را هم مطمئنم.


این بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف


اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصوُبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ

سلام بر تو اى پرچم برافراشته و دانش ریزان و فریادرس خلق

وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ وَعْداً غَیْرَ مَکْذوُبٍ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقوُمُ

و رحمت وسیع حق، و آن وعده‌اى که دروغ نشود. سلام بر تو هنگامى که بپا مى‌ایستى

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْعُدُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَقْرَءُ و َتُبَیِّنُ

سلام بر تو هنگامى که مى‌نشینى، سلام بر تو هنگامى که (فرامین حق را) مى‌خوانى و تفسیر مى‌کنى

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصَلّى وَتَقْنُتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ

سلام بر تو هنگامى که نماز مى‌خوانى و قنوت می‌گیری، سلام بر تو هنگامى که رکوع و سجده بجاى آورى

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تَحْمَدُ

سلام بر تو هنگامى که "لا اله الا اللّه" و "اللّه اکبر" گویى. سلام بر تو هنگامى که خدا را ستایش کنى

و َتَسْتَغْفِرُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فِى

و از او آمرزش خواهى. سلام بر تو هنگامى که بامداد کنى و شام کنى، سلام بر تو در

اللَّیْلِ اِذا یَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الاِْمامُ الْمَاْموُنُ

شب هنگامى که تاریکیش فرا گیرد و در روز هنگامى که پرده برگیرد، سلام بر تو اى امام امین

یا صاحب الزمان ادرکنی

 


نشسته غرق تماشای شیعیان خودش                                   

 کسی نیامده جز او سر قرار خودش 

چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح 

 کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش ...